سکوت سیاه
سرشار از شراره آهم بدون تو
چشمان انتظار مرا رنگ غم گرفت
ابری ست اسمان نگاهم بدون تو
گشتم اسیر ظلمت شبهای تلخ و نیست
راهی به سوی باغ پگاهم بدون تو
در این کویر خشک و عطش سوز،نازنین
خشکیده شاخ و برگ گیاهم بدون تو
باری،غم است همنفس من،دلیل ان
این گریه های گاه به گاهم بدون تو
تنها پناه من شد ،دیوار بی کسی
یعنی بدون پشت و پناهم بدون تو
چنگال بغض حنجره ام را گرفته است
لبریز از سکوت سیاهم بدون تو