• وبلاگ : ما از كجا آمده ايم براي زندگي؟
  • يادداشت : برگ سبز
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حميد 

    داشت صبح ميشد. ماه شروع كرد به گريه كردن

    خورشيد اونو ديد و گفت: چرا گريه مي كني؟ ماه گفت: آخه بايد تا شب صبر كنم تا بتونم ستاره هامو تو آسمون ببينيم

    خورشيد گفت: من كه هيچ ستاره اي تو اين دنيا ندارم چي كار كنم؟

    حالا به نظر تو اين خورشيد ما چي كار بايد بكنه؟